جمعه، دی ۲۳، ۱۳۹۰

انقلاب انسانی ( درجستجوی خدا و زندگی جاویدان )

نسخه انگلیسی

     اصول پانزده گانه زیر از جمله مبانی فکری کسانی است که عقیده دارند عملکرد انسانها رابطه مستقیم دارد با زیر بنای فکری آنان . و اینکه برای رفع بسیاری از مشکلات موجود در دنیای امروز ، احتیاج است به یک " انقلاب انسانی " در حوزه تمام ادیان و مذاهب و مسالک و ایدئولوژیها ، بگونه ای که تمام تعصبات و هر آنچه زاییده این تعصبات است از بین برود و بساط سوء استفاده کنندگان از مذاهب و ایدوئولوژیها برچیده شود .  کلیساها، کنیسه ها ، مساجد و امثال آنها ، ظاهر تقدیس شده و عوام فریب خود را از دست  بدهند و تبدیل به مدارس خدا جویی ، یعنی مراکز علم و تحقیق گردند برای کشف حقایق مرتبط با هستی . منابر و میزهای خطابه های یکسویه تبدیل به میز گردها و محل بحث آزاد و تبادل آراء عمومی شوند .  انسانها بجای اینکه خود را پرستشگر خدایی بدانند که جز تصور ، چیزی از او نمیدانند ، در فکر جستجوی حقیقت باشند در باره آنکه او را خدایش می نامند . زمانی که او را و قوانینی را که بر عالم هستی حاکم هستند شناختند ، ضمن آموزش بهترین راه زیستن ، متوجه خواهند شد که آیا  او را باید پرستید و یا چه :

    1-     دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم ، از جمله خود ما ، بر اساس قواعد و قوانین خاصی هستی گرفته است و بر اساس قواعد و قوانین خاص خود به هستی ادامه می دهد که منشاء و آفریننده آن هنوز بر هیچیک از افراد بشر روشن نیست .

2-   آشنایی و شناخت این قواعد و قوانین حاکم بر هستی ، تنها راه انسان برای توانا شدن در بهره گرفتن بیشتر از این هستی میباشد .

3-   شناخت صحیح بشر از هستی ، تنها راه شناخت و رسیدن به هستی بخش است. و با توجه به گستردگی و پیچیدگی این هستی ، همکاری تک تک انسانها در مطالعه هستی تنها راه سرعت بخشیدن به کشفیات جدید و رسیدن به آن هدف است .

4-   نوع بشر از ابتدای زمانی که توانایی بهره گیری از قدرت تفکر را در خود دیده است ، پی گیر شناخت مبدا و منشاء هستی بوده و در این راستا در طول تاریخ به خلق و بسط تئوریهای مختلف در این خصوص پرداخته است .

5-   همانگونه که اکنون هم مشاهده می کنیم ، در طول تاریخ بشریت هم نخبگانی وجود داشته اند که تاثیرات بزرگتری در مسیر این شناخت داشته اند که غالباً جهش های عظیمی را در کیفیت زندگی بشر موجب شده اند .

6-   در عین حال باید توجه داشت که در طول تاریخ ، اکثریت جوامع را افرادی تشکیل می داده اند که ،در اصطلاح امروزی ، عوام الناس بوده اند و ارتباطشان با نخبگان و تاثیر پذیری از آنان بسیار محدودتر و بسیار مشکل تر از حالا بوده است .

7-   یک وجه مشترک در میان اعتقادات عمومی که میتوانسته در بین مردمان صاحب فکر اولیه بوده باشد اینست که این دنیا را هستی بخشی هست بسیار توانا ، با قدرتی ، از نظر انسان ، بی انتها . و این هستی بخش به هر شکل و اسمی که برای مردم مجسم میشده ، مورد تعظیم و تکریم آنان قرار می گرفته است .

8-   آنچه هم در زمان ما  در جوامع مختلف و به زبانهای گوناگون خدا نامیده میشود همان هستی بخش است . و تمام مردم دنیای فعلی را باید از این واقعیت آگاه کرد تا لا اقل بر سر این اسم با هم نجنگند . ( اخیرا در خبری آمده بود که در یک کشور ، مسلمانان معترضند که چرا مسیحیان آنجا هم اسم خدای خودشان را الله گذاشته اند ! چرا که میخواهند برای جذب مردم مسلمان به دین خودشان از این اسم سوء استفاده کنند ! )

9-   کسانی که در طول تاریخ بعنوان پیامبر شناخته شده اند و منشاء ادیان مختلف گردیده اند ، همه خود را در ارتباط با همین هستی و همین هستی بخش  معرفی کرده اند . و هیچ یک به تکفیر و تکذیب یکدیگر نپرداخته اند . اگر چه ممکن است پیروان ادیان دیگر را گمراه نامیده باشند و آنانرا به پیروی از دین جدید دعوت کرده باشند . همانطور که اکنون هم حتی پیروان یک دین همدیگر را به گمراهی متهم می سازند و مدعی اند که دیگران منحرف شده اند .

10- اینکه این معروف به پیامبران همانگونه که ادعا شده است در ارتباط خاص با هستی بخش بوده اند و از او دستور و رسالت مخصوص گرفته باشند هرگز برابر استانداردهای فعلی ثابت نشده است و چیزهایی هم که بعنوان معجزه از آنان یاد میشود فاقد پایه و اساس محکم است . و بسیار محتمل است که آنان از جمله نخبگانی بوده اند که تنها راه تاثیر گذاری بر جامعه خود را منتسب کردن حرفهای خود به کسی می دانستند که مردم او را بعنوان قدرتی عظیم مورد تعظیم و تکریم قرار میدادند . همانطور که بسیاری از خرافه های رایج را هم میتوان همینگونه تفسیر کرد که شاید در زمان خود دارای کاربرد بوده اند . حتی در بسیاری از جوامع امروزی هم ، صاحبان قدرت از همین راه و به نام خدا اعمال قدرت می کنند .

11- در میان آثار و افکار باقی مانده از ادیان مشهور و کتب منتسب به آنان ، مطالب مفید فراوانی است که میتوان از آنان بعنوان دست آوردهای تاریخ بشریت استفاده برد و حتی بخشهایی از آنها را که مورد پسند امروزیها نیست و یا با استانداردهای فعلی زندگی بشر مغایرت دارند ، پس از اطمینان از منبع اولیۀ آن ، و جداسازی آنچه ممکن است سوء استفاده کنندگان و کج اندیشان به آنها افزوده باشند ، جهت مطالعه زندگی پیشینیان و چرایی مطرح بودنشان در آنزمان استفاده کرد تا مانند هر نوشته تاریخی از آنها بهره برداری شود . ضمنا ، برای مردمی که خود را خدا پرست می دانند و همه چیز را از آن خدا ، اینکه یک کتاب از خود خدا و یا یکی از مخلوقین او باشد نباید آنسان که فکر می کنند تفاوت داشته باشد و ابراز آن نباید موجب تکفیر شود .

12- در دنیای امروز با توجه به تغییرات حاصله در سطح آگاهی مردم و وجود ابزارهای لازم جهت آموزش و راهنمایی آنان ، این امکان فراهم شده است که تلاش واقعی در مطالعه و شناخت هستی بخش را همگانی کرد و با ایجاد یک انقلاب فکری ، مردمی را که خود را خدا پرست میدانند از این واقعیت آگاه کرد که در واقع چیزی را می پرستند که خودشان از آن آگاهی کافی ندارند و بهمین جهت غرق در اختلافات عقیدتی شده اند که گاه موجب نابودی خود و دیگران می شوند .

13- باید بجای مکاتب مختلف خداپرستی غیر واقعی و بی خدایی ، مکتب خدا جویی را بنیان نهاد تا تمام مردم چه آنان که فعلا خود را خداپرست میدانند و چه دیگران که بهرحال بی علاقه به آگاهی از منشاء هستی نیستند ، در این جهاد واقعی شرکت کنند که موفقیتش در گرو همکاری و ارتباط صمیمی و اشتراک مساعی آحاد مردم دنیاست . و آگاهی از این ضرورت همکاریست که همه را به مراعات حقوق همدیگر تشویق می کند و میتواند با ایجاد تغییرات اساسی در "سیاست" جاری ، که حتی خود سیاستمداران هم آنرا " سیاست کثیف " می نامند ، و بنیانگزاری سیاستی "پاک "  موجب رفع بسیاری از بی عدالتی ها و جنایتهای دنیای ما بشود .

14- در اینکه اسم این هستی بخش را چه انتخاب کنند نباید مشکلی وجود داشته باشد . میتواند همان اسمی باشد که فعلا در هر زبان برای خدا استفاده میشود و یا اسمی دیگر مثل همین کلمه " هستی بخش " در هر جا به زبان محلی استفاده شود .

15- دو کلمه دیگر هم که بین معتقدین بسیار اهمیت پیدا کرده ا ند  " بهشت " و " جهنم " هستند که شاید همزاد و هم سن و سال کلمه " خدا " باشند . بهشت تعریف شده ، مبین آرزوی نوع انسان به یک زندگی خوب و بی نقص است و جهنم هم نوعی از زندگی است که بشر از آن بیزار است و به کرات خود را در آتش آن گرفتار دیده است و درجات مختلف آن در زندگی همه دورانها تجربه شده است و می شود . باید برای مردم روشن شود که زندگی در بهشت عاری از بدی ، انسانی را می طلبد که خود عاری از بدی باشد و بهشت جای کوچکترین اشتباه نیست . تنها راه رسیدن به زندگی بدون اشتباه، علم یافتن به همان قواعد و قوانینی است که حاکم بر هستی است و با همین علم است که انسان میتواند به مقام هستی بخش علم پیدا کند و با شناخت آن ، خلاقیت خود را تکمیل و با کشف راز زنده ماندن ، زندگی جاوید بیابد و بهشت مورد نظرش را خلق نماید .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر